Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-02@06:29:17 GMT

وقتی برگشت دیگر اسمش بابا نبود شهید صدایش می‌کردند

تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۳۷۸۴۲

وقتی برگشت دیگر اسمش بابا نبود شهید صدایش می‌کردند

خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: جنگ چیست و جبهه کجاست؟ برای ما دهه شصتی‌ها جنگ همان بمباران‌های دم به دم و آژیرهای قرمز و نشستن‌های چمباته‌ای توی زیرزمین‌های تاریک است، جنگ تشییع تند به تند پیکر شهداست با این قید که اصلا و ابدا نمی‌دانستیم شهید کیست یا این حجله‌های پرچراغ چرا به راه افتاده و غمی دنباله‌دار محله را گرفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برای ما دهه شصتی‌ها جنگ یا نه بهتر بگویم، فریادهای یاحسین و شکستن‌های پنجره قدی جلوی پاهایمان سناریوی هر روزه بود؛ تن رعشه‌های مادر و مادربزرگ که هیچ، به دلمان آشوب می‌انداخت، بالای سرشان با چشمانی از حدقه بیرون زده می‌ایستادیم و تپش قلبمان تا خدا می‌رفت و سینهِ قدر یک مشتمان تا وسط هال می‌رفت و برمی‌گشت.

برای ما دهه شصتی‌ها انتظار برای آمدن پدر یا مثلا برادر بزرگتر سوای همه انتظارها بود، انگار نقش صورت پدر و پدرانه‌هایش را با قد کوتاه و گردن به آسمان کشیده‌مان در قاب کوچک چشم‌های ریز و دکمه‌ای به زور جا می‌دادیم و ندانسته «نرو، بمان» غلیظی به گونه می‌کاشتیم.

نه اینکه می‌دانستیم مقصد پدرانه‌های بابا کجاست، نه! فقط خیالی آغشته به التهاب در سَرمان می‌پیچید و غمی به اندازه عالم روی دلمان آوار می‌شد.

جنگ برای ما دهه شصتی‌ها، حکایت صدای رادیوی آقاجون بود و مارش آغاز عملیات، بلاشک نمی‌دانستیم عملیات چیست ولی سگرمه‌های در هم رفتهِ آقاجون بلوا به جانمان می‌انداخت و حالی به حالی می‌شدیم، گوشه‌ای گز می‌کردیم و چشم می‌چرخاندیم بلکه پازل این غصه بی‌انتها را چسب هم بگذاریم و بفهمیم قصه از چه قرار است.

جبهه هم سفری بود که از قوم و خویش و خانواده حتما مسافر داشت، از آن مسافرهایی که به وقت رفتن از قرآن رد می‌شدند و به وقت آمدن سلام و صلوات محله را برمی‌داشت و قند در دل مادران آب می‌شد.

جبهه جایی دور بود، آنقدری دور که آقاجون صبح تا شب به همان پنجره نیم‌بند و وصله شده خیره می‌ماند تا شاید زنگ صدای پای بابا گوشش را نوازش دهد و بعد به اندازه قامتش از روی نیمکت چوبی زهوار دررفته بلند شود و شانه‌هایش عرض دَر را بگیرد و بابا در آغوشش گم شود.

البته نمی‌دانم چرا هنوز یک دل سیر بغل و روبوسی تمام نشده بود سَرش را رو به سمت آسمان می‌گرفت و زیر لب چیزهایی می‌گفت و دوباره بابا را بین شانه‌هایش زندانی می‌کرد.

جبهه برای ما دهه شصتی‌ها، یک مفهوم داشت، بابا نیست؛ و جواب بابا کجاست؟ می‌شد، «بابا رفته از کشور دفاع کنه، رفته که دشمن با ما کاری نداشته باشه. بابا رفته جلوی دشمنو بگیره».

دشمن، آشنا بود. کلمه‌ای که آمد و رفت بابا و دست‌های پرمهرش به او گره خورده بود، حتی آشناتر، دعاهای شبانه مادر پای سجاده و قاب عکس جمع و جور بابا کنار مهر لب شکسته‌اش هم، وصله به اسم دشمن بود.

تلویزیون‌های ته تهش ۱۴ اینچ رنگی که فوق فوقش کنترل داشت، اسم دشمن را پشت هم تکرار می‌کرد و ما دهه شصتی‌ها دل خوشی از دشمن و تکرار نامش نداشتیم. نه که فکر کنید می‌دانستیم دقیقا کیست و چه شمایلی دارد نه! فقط چون وقتی بابا از پیش دشمن می‌آمد، ردی از خون روی بازو داشت و تنش زخم برداشته بود، هیچ از ریخت بدترکیبش خوشمان نمی‌آمد.

وقتی بابا زخمی به خانه می‌آمد با تمام وجود آرزو می‌کردیم دست دشمن بشکند، فقط چندوقتی پیش‌مان بود و دوباره راهی جبهه می‌شد، وقتی که بود خانه مشترکمان با آقاجون پر می‌شد از عطر خوب بودن بابا، قبول دارید باباهای دهه شصتی‌ها بوی خاصی داشتند که دل کوچک ما را تنگ‌تر می‌کرد!.

اصلا یک جوری بود که اگر بابا نبود و لابد پیش دشمن بود، قاصدک‌واجب می‌شدیم تا شاید پیغام ببرد و راه دوری که همه شهر از دوری‌اش گِله داشتند زودی کوتاه شود و بابا و عطر قشنگش بیاید و دل ما بچه‌های دهه شصت وا شود.

این را هم بگویم، زخم‌های بابا که درد می‌گرفت، انگار مسری باشد دردش به جان ما هم می‌نشست و همه صورت قدر کف دستمان مچاله می‌شد و دلمان ریش، حتما عزم می‌کردیم رد پانسمان و باندی که مادر هر روز از نو می‌بست را بگیریم و زخم بابا را ببینیم و بعد کلی بد و بیراه به دشمن بفرستیم که بابا را زخم و زیلی کرده.

روی موزاییک‌های حیاط که می‌افتادیم و خراشی روی زانوی به گمانم پای راستمان مهمان می‌شد، آقاجون و مادربزرگ از یک طرف و مادر از طرف دیگر دوان دوان به سراغمان می‌آمدند و یک عالم بغل برای ما باز می‌شد و یک عالم دلداری.

ولی نمی‌دانم آقای دشمن هر دفعه یک زخم روی تن بابای ما می‌کاشت، چه کسی؟ دلداریش می‌داد، چه کسی؟ تند تند زخمش را فوت می‌کرد که مبادا سوزشش بی‌تابش کند. آخر این وظیفه بزرگ مادر بود حتی اگر شده شب تا وقتی خوابمان ببرد زخم‌هایمان را فوت می‌کرد و قصه می‌گفت، از همان قصه‌های «بابا اومده، چی‌چی آورده؟».

قدری که گذشت برای بیشتر دهه شصتی‌ها قصه «بابا اومده ...» قدغن شد، نام و یادش خلاصه شد در نیامدن و ماندن پیش نیزارهای اروند. مادر هم یک بند از اروند خروشان می‌گفت و ما اروند را شبیه بابا می‌دیدیم در خیالمان.

۱۰، ۱۲ سالی این طرف‌تر که بابا آمد، اسمش بابا نبود، شهید صدایش می‌کردند و ما دهه شصتی‌ها خیلی بعدترها فهمیدیم شهید شدن یعنی چه؛ به وقت ۲۷، ۲۸ سالگی که بار دیگر جنگ چیست و جبهه کجاست؟ زمزمه مردم شد.

درست وقتی که دهه شصتی‌ها قامت رزم بستند و بچه‌های دهه نودیشان را چشم انتظار گذاشتند و به راه دور که همه از دوریش گلایه داشتند، رفتند.

نه فکر کنید دهه شصتی‌ها هم سر از اروند و جزیره مجنون درآوردند نه! دهه شصتی‌ها به راه بابا ولی در حلب و در دفاع از حریم حرم عمه سادات از زیر قرآن رد شدند و بچه‌های دهه نودی‌شان بی‌قرار بابایی شدند که باز پیش دشمن بود.

جنگ این بار شد، تصاویر گنگی که رسانه‌های آنلاین و تلویزیون‌های ۵۰ اینچ از جنایت‌های تکفیری‌های داعش پخش می‌کرد، جنگ دوش آتش دشمن بود در حلب، حنابندان بدون حنای دهه شصتی‌ها بود شب عملیات.

جبهه هم این بار شد، اخباری که چپ و راست می‌آمد که جوان دهه شصتی خانواده، سوریه را در آغوش کشیده و چه رشادتی به جا گذاشته؛ انگار جبهه‌های آن روزها حسابی به تن دهه شصتی‌ها قواره و غوغای روزهای دهه نود با مدافعان حرم به پا شده.

جنگ و جبهه حتما به غیر از منتظران دهه شصتی و قاصدک واجب آن سال‌ها مشتریان پروپاقرص دیگری هم داشت که معنا و مفهومش را فارغ از تعلقات دنیایی به تصویر می‌کشیدند. مشتریان که برای پیوستن به جبهه، همان راه دور، قید خانه و خانواده و جانش را می‌زنند، حتی قید بچه‌های دهه شصت که پشت سر هم لحظه‌های ملتهب داشتند و چشمان خیره به دَر.

مشتریانی که جبهه را واجب می‌دانستند و دلشان شور یک وجب خاک ایران را می‌زد، انگار روزهای سخت ایران به نامشان خورده و تنها دغدغه روزگارشان ایران بود.

جنگ و جبهه خریدار زیاد داشت، خریدارانی که نه به شوق جنگ‌افروزی، برای آبیاری خاک این مرز و بوم با اشک و خون، برای به شکوه نشستن این خاک با داغ لاله و سرفراز شدن با عشق به وطن خریدار جنگ بودند. خریدارانی به اندازه همه مردم ایران در کنار دهه شصتی‌ها.

پایان پیام/89033/

منبع: فارس

کلیدواژه: جنگ و جبهه دفاع مقدس شهید و شهادت مدافع حرم بچه های دهه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۳۷۸۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حرکت جبهه جهانی انقلاب، مستحکم‌تر و نیرومندتر از پیش

فرمانده قرارگاه منطقه کربلا گفت: به برکت عملیات وعده صادق سپاه، جبهه جهانی انقلاب، امروز مستحکم‌تر و نیرومندتر به پیش می‌رود. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، آیت الله رضا هدایی؛ نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در آیین بزرگداشت شهید مطهری، ضمن گرامی‌داشت سالروز شهادت این معلم و استاد و هفته عقیدتی‌سیاسی، گفت: ما پاسدار مکتب امام صادق علیه السلام هستیم. 

وی با بیان روایتی از امام صادق علیه السلام افزود: اگر در زندگی خود بر اصول و پایه‌ها استوار باشیم، خیر کثیر دنیا و آخرت را خواهیم داشت. 

آیت الله هدایی با بیان اینکه شهدا الگوهای تمام نشدنی و ماندگار بشریت هستند گفت: یکی از این نمونه‌های برجسته مکتب اسلام، سردار شهید زاهدی بود که در مشی رفتاری و عملی این شهید آمده است که بسیار صلوات می‌فرستادند.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در ادامه افزود: در حقیقت، شهدا تربیت یافتگان مکتب امام صادق علیه السلام هستند. 

وی با بیان شاخصه‌های مکتب رئیس مذهب تشیع گفت: از مکتب امام صادق علیه السلام آموختیم که اهل کوشش و عمل باشیم و سپاهیان اسلام در عملیات وعده صادق نشان دادند در میدان عمل هستند و سرفراز شدند. 

آیت الله هدایی افزود: خون‌های پاکی در کنسولگری ایران در سوریه ریخته شدند و همگان دیدند شهادت صاحبان این خون‌ها منشأ برکات زیادی برای ایران و جهان اسلام و بیداری ملت‌های آزاده جهان شد. 

وی با تشریح بخش‌هایی از دستاوردهای این عملیات ظفرمندانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: تودهنی اخیر سپاه به رژیم منحوس صهیونیستی در سایه زندگی قرآنی ولایی و اهل بیتی صورت گرفت.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری  خطاب به مسئولان و مربیان عقیدتی قرارگاه منطقه کربلا هم گفت: در آموزش‌های عقیدتی باید مروج سبک زندگی اهل بیتی و قرآنی باشیم.

برکت عملیات وعده صادق

سردار خادم سیدالشهدا فرمانده قرارگاه منطقه کربلا نیز گفت: امروز دانشجویان 80 دانشگاه آمریکا علیه اقدامات وحشیانه رژیم صهیونیستی به پا خاستند.

وی افزود: به برکت عملیات وعده صادق سپاه، جبهه جهانی انقلاب، امروز مستحکم‌تر و نیرومندتر به پیش می‌رود. 

مسئول نمایندگی ولی فقیه در قرارگاه منطقه ای کربلا با تبریک این روز باعظمت به اساتید و مربیان عقیدتی بیان کرد: با ترویج هرچه بیشتر فرهنگ ناب اسلامی محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و مکتب ایثار و شهادت باید در مقابل توطئه‌های دشمنان ایستاد. 

حجت الاسلام سید اسماعیل طباطبایی افزود: استاد شهید مطهری، دانشمند و عالم کم نظیر جهان اسلام بود که با کتاب‌ها و سخنرانی‌های اثرگذارش در مقابل انحرافات، جمود و کجروی‌ها ایستاد و در همین راه مقدس هم به شهادت رسید. 

به گزارش تسنیم، در پایان این گردهمایی مربیان عقیدتی، فرماندهان، مسئول نمایندگی ولی فقیه و کارکنان قرارگاه منطقه کربلا و تیپ زرهی حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف، گروه 64 الحدید ، مرکز فاوا معراج و مرکز بهداری رزمی جنوب حضور داشتند و مورد تقدیر قرار گرفتند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • شهید مطهری برای نخبگان فکری جبهه انقلاب یک اسوه تمام عیار است
  • معلمان منشا هر تحولی در جامعه هستند
  • مادر شهید «ابراهیم دادگری» در همدان آسمانی شد
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • ببینید | وقتی ایران کشتی و بالگرد آمریکایی‌ها را زد؛ جنگ شهید نادر مهدی با قایق با ناوهای آمریکایی!
  • زنده یاد آتیلا پسیانی خالق خاطرات دهه شصتی‌ها بود
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی
  • چرا سردار سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی در سریال پایتخت ۵ مخالفت کرد؟
  • حرکت جبهه جهانی انقلاب، مستحکم‌تر و نیرومندتر از پیش